به گزارش خبرگزاری«حوزه»، موضوع عفو یکی از چند موضوع اجتماعی است که در بسیاری از آیات و روایات پیرامون آن صحبت شده است، اما آن چنانکه باید در فضای رسانه ای کشور به آن پرداخته نشده است.
به همین دلیل پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR گفت وگویی را در همین زمینه با حجت الاسلام ناصر رفیعی، دانشیار و دکتری علوم قرآن و حدیث، و رئیس مدرسۀ تاریخ و ادیان جامعة المصطفی صلی الله علیه واله وسلم ترتیب داده که در ذیل آمده است.
* یکی از موضوعاتی که همواره در قرآن و روایات بر آن تأکید شده، موضوع عفو و گذشت است، اگر ممکن است کمی دربارۀ جایگاه قرآنی و روایی عفو توضیح بفرمایید.
موضوع عفو از موضوعات گستردۀ روایی و قرآنی ماست. یکی از صفات خدا، «غفور» و «ستار» است: «یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیح»، آشکارکنندۀ خوبی ها و پوشانندۀ بدی هاست. این است که مکرر در آیات قرآن، سخن از عفو و غفران و بخشش آمده است. خداوند در قرآن می فرماید: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ»، ای بندگانی که گناه و بدی کرده اید، «لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ»، از رحمت خدا مأیوس نشوید.
اینها در مورد خداوند تبارک و تعالی بود. پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هم وقتی مبعوث شد همین رویه را در پیش گرفتند. در روایتی از امام صادق علیه السلام داریم خداوند ابتدای بعثت، سه دستور به ایشان داد که در همان آیۀ معروف نیز وجود دارد: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ». ای پیغمبر! اول ببخش، بعد آگاه کن و سپس از جاهلین اعراض کن. البته نمی خواهم بگویم این ها ترتیب دارد، این ها سه نوع برخورد است با سه نوع مخاطب متفاوت. یک وقت مخاطب شما خطاکار است، او را ببخش، «خُذِ الْعَفْوَ»؛ یک وقت ناآگاه است او را آگاه کن؛ «وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ» یک وقت نادان است، کشش ندارد، ضعیف است، از او اعراض کن، اصلاً سر به سرش نگذار، «وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ». بنابراین «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» هر کدام یک مرحله و مخاطب خاصی را طی می کند. صریح آیات قرآن هم فراوان است که «فَاعْفُ عَنْهُمْ»، ای پیغمبر عفو کن و ببخش.
در روایات هم فراوان به عفو و گذشت توصیه شده است. ذیل همین آیه ای که خواندم در روایات دارد که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از جبرئیل سؤال کرد: من چگونه به این آیۀ «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ» عمل کنم؟ جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله! سه کار را انجام دهید «صِلْ مَنْ قَطَعَکَ»، هر که با شما قطع رابطه کرده وصل کنید، یعنی سر به او بزنید. دوم: «وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ»، هر کسی به شما بدی کرده عفو کنید؛ و سوم: «وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَکَ» هر کسی شما را محروم کرده به او اعطاء کنید.
همچنین در روایات داریم یکی از نشانه های انسان کریم، عفو و گذشت است. قرآن کریم، یک آیه ای در سورۀ آل عمران دارد، که مردم را توصیه می کند برای رفتن به بهشت سرعت بگیرید. بعد ابزارهایی را که می شمارد خیلی جالب است. یکی همین کنترل خشم است، یکی عفو و یکی هم احسان است. آیه این است: «و سَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»، این بهشت برای افراد باتقواست. «الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء»، کسانی که انفاق می کنند، این دو (تقوا و انفاق) روشن است. بعد می فرماید «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»، که سه مرحله است؛ کنترل خشم، عفو و احسان.
در روایات آمده که روزی کنیزی ظرف آورده بود که امام سجاد علیه السلام دستش را بشوید، ناگهان ظرف از دستش افتاد و سر امام مجروح شد. این کنیز خیلی ناراحت شد و به خیال خودش که مبادا امام خشمگین شوند، فورا این بخش از آیه را خواند: «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ». آقا فرمودند: خشمم را کنترل کردم، «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ» تو را بخشیدم. کنیز گفت: «وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»، فرمود: آزادت کردم.
بنابراین این سه مرحله مهم است. مثلاً در خانه ای، خانمی از دست شوهرش ناراحت می شود، اول خشمش را کنترل کند، بعد ببخشد، حتی آن شب بیشتر تحویلش بگیرد، اگر هر شب یک غذای ساده می گذاشت آن شب یک غذای بهتری درست کند. البته این ها توصیه های کلی است و بدون تردید در مناسبات اجتماعی، چیز مطلقی نداریم.
* موارد و مواقعی که می بایست در آن موقعیت ها عفو صورت بگیرد کدام هاست؟
* عفو از خطاهای همدیگر
یکی از موارد مهم عفو، عفو از خطاهای همدیگر است؛ منظورم از خطا یعنی اولا آن که عملی غیرعمدی صورت گرفته و ثانیا طرف هم تقاضای بخشش می کند. این مورد، بیشتر در قضایای عرفی و قضایای شخصی خودمان پیش می آید؛ مثلاً یک وقتی یک خانمی به شوهرش کلمۀ ناپسندی گفته است، بعد متوجه شد اشتباه کرده، این خانم تا می گوید ببخشید، شوهرش باید او را عفو کند و ببخشد.
* عفو در جایی که شخص اظهار پشیمانی می کند
جای دوم، آن جایی است که کسی به ما بدی می کند، عمدی هم هست، یعنی سهوی نیست و تعمداً این کار را کرد ولی بعدش اظهار پشیمانی می کند.
امام هادی علیه السلام در مدینه بودند، سیصد نفر از مأموران متوکل آمدند ایشان را دستگیر کنند تا به سامرا ببرند. این کار را هم کردند. زندگی امام را به هم زدند، چقدر مردم مدینه گریه کردند و ناراحت شدند. بالأخره وقتی آقا را با خانواده با آن وضعیت سوار کردند که ببرند، کسی کنار ایشان آمد و در گوش شان گفت: آقا من این کار را کردم، همۀ این بساط، زیر سر من است، من نزد متوکل سعایت کردم و شما را این گونه دستگیر کردند. آقا فرمودند: تو را به خدا و پیغمبر واگذار کردم. آن شخص ترسید و گفت: آقا اشتباه کردم، خطا کردم، ببخشید.
* یعنی ابراز پشیمانی کرد؟.
بله، تا آن شخص این گونه گفت، آقا فرمودند: عَفَوتُ، یعنی عفوت کردم. ببینید امام را بردند ولی عفو کردند.
پس یکی خطاها و دوم تعمدی که انسان، پشیمانی را در چهرهی طرف می بیند.
* عفو در جایی که اثر تربیتی روی شخص خطاکار دارد
جای سوم آن جایی است که عفو، اثر تربیتی روی شخص خطاکار دارد. مالک اشتر از جایی رد می شد، شخصی به او جسارت می کند، حالا آب دهان انداخت یا آشغال به سوی او پرت کرد. مالک اشتر اصلاً برنگشت نگاه کند چه کسی بود، رفت مسجد و برایش استغفارکرد. یا شخصی از شام نزد امام حسن علیه السلام آمد و به ایشان ناسزا گفت. آقا می دانند این از شام آمده و تبلیغات دستگاه معاویه روی او اثر کرده، یعنی کارش عمدی است و اظهار پشیمانی هم نکرده است، ولی امام می دانند که اگر او را ببخشند، موجب هدایتش می شود. لذا امام طوری رفتار کردند که موجب شد آن فرد کلا متحول شود. امام حسن علیه السلام به آن شخص فرمود: غذا می خواهی؟ خانه می خواهی؟ لباس می خواهی؟ چه نیازی داری که من برطرف کنم؟ تا این ها را فرمود. آن شخص فهمید که اشتباه فکر میکرده است. گفت: «اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»، یعنی ابراز پشیمانی کرد. بنابراین جایی که احتمال می دهیم عفو، اثر تربیتی دارد و شخص خطاکار، بعداً از عمل خود پشیمان می شود، اینجا هم باز، جای عفو و گذشت هست.
* عفو در جایی که با قسمتی از خطای شخص خطاکار برخورد شده است
جای چهارم، آن جایی است که فرد خطاکار، محاکمه شده و با او برخورد شده و حالا آن برخورد، اثر خودش را کرده است. مثلا کسی جرمی مرتکب شده و محکوم به ده سال زندان شده است؛ دو سال بعد می بینیم که آن محکومیت تاثیر کرده و پشیمان شده است. بنابراین آن هشت سال را می شود، بخشید. همین کاری که گاهی اوقات رئیس قوۀ قضائیه به رهبر انقلاب پیشنهاد می دهد. یا مثلاً در دعوایی، کسی چاقویی زده و بچه ای کشته شده است، حالا این معلوم است که نمی خواسته چنین کاری بکند، ولی قاضی حکم به قصاص کرده است. ممکن است این شخص تا پای چوبۀ دار هم برود، ولی آن جا می بینیم که واقعاً مستأصل شده است، می خواهد تبدیل به یک آدم خوب شود، این جا هم عفو جا دارد. اما از آن طرف، یقینا بعضی جاها عفو محلی از اِعراب ندارد.
* بر اساس همین مبنایی که اشاره کردید، در کجاها عفو، جایگاهی ندارد؟
* تجرّی
یکی از جاهایی که عفو جا ندارد، تجرّی است. یعنی کسی جرمی مرتکب شده است، اما با پُررویی می گوید اگر باز هم آزاد شوم، این کار را انجام می دهم. یعنی باز هم جرمش را تکرار می کند. مثلا بعد از جنگ بدر شخصی خدمت پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: مرا ببخشید، اشتباه کردم، من زن و بچه دارم. اسیر بود و حکمش هم اعدام بود. حضرت فرمودند: به شرطی می بخشم که دیگر در جنگ ها نیایی، گفت: باشد. اما بعد از اینکه آزاد شد بین مشرکین رفت و گفت: این دفعه هم اگر جنگی پیش بیاید، نفر اول می آیم. به تعبیر خودمان تصور کرد مثلاً خوب توانسته پیغمبر را دور بزند. در جنگ احد هم آمد. دست بر قضا آن جا هم دستگیر شد. وقتی او را خدمت پیغمبر آوردند، گفت: آقا ببخشید، فرمودند: نه دیگر، «الْمُؤْمِنَ لَا یُلْدَغُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ» مؤمن از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی شود. پیامبر فهمیدند که این شخص دارد تجرّی و پررویی می کند.
نمونۀ دیگری عرض کنم. فردی است به نام مقیس، پدرش را در یک قبیله ای کشتند و جنازه اش را در محله ای پیدا کردند و بنابراین معلوم نبود قاتلش چه کسی بود. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آن شخص را خواستند و با او اتمام حجت کردند و فرمودند: دیه اش را باید آن قبیله بدهد ولی تو حق نداری کسی را بکشی، برای اینکه معلوم نیست چه کسی این کار را کرده و ممکن است تو یک بیگناه را بکشی. با اینکه پیامبر به او هشدار داده بود اما باز هم این شخص رفت یک بیگناهی از آن ها را کشت و به سمت مکه فرار کرد. روزی که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم مکه را فتح کردند، این شخص به دیوار کعبه چسبید و تقاضای عفو کرد. پیامبر فرمودند: او را بیرون بیاورید. او را بیرون از مسجد الحرام آوردند و اعدامش کردند. برای اینکه پیامبر از قبل به او هشدار داده و با او شرط کرده بودند.
یکی از ویژگی های مؤمن، صفاتی است که ممکن است ظاهرا با هم متضاد باشند ولی باطنا محورش با یکدیگر متفاوت است. مثلا در اسلام شما می گویید؛ اسراف نکن و قناعت پیشه کن، از آن طرف هم می گوید بُخل هم نداشته باش، باید بدانیم بخل کجاست؟ قناعت کجاست؟ این ها را نباید قاطی نکنیم. به همین طریق، ما در اسلام هم عفو داریم، هم قاطعیت. همان پیغمبری که خدا به او می گوید: ببخش، همان هم می گوید: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ»، عزم که کردی توکل بر خدا، کار را انجام بده. این ها را باید روشن کرد و در واقع، عفو خدا هم همین طور است. پس یکی از جاهایی که جای عفو نیست موقعی است که شخص تجری می کند.
* عمل نکردن به شرط توسط خطاکار
یکی دیگر از جاهایی که عفو جایگاهی ندارد این است که با طرف شرطی کرده ایم و حالا او به آن شرط عمل نمی کند. البته مصادیق دیگری هم می توان در این باره بیان کرد.
ما در تاریخ انقلاب اسلامی هم می توانیم نمونه هایی از این موضوع را ببینیم. مثلا بعد از جریان فتنۀ ۸۸، رهبر انقلاب بارها کسانی که مرتکب چنین اعمال و جرم هایی شده بودند را نصیحت کردند که دست از کارهایشان بردارند و توبه کنند و به کشتی انقلاب برگردند. ایشان چند بار تأکید کردند که اعتقادشان به جذب حداکثری و دفع حداقلی است، اما انگار بعضی ها خودشان اصرار دارند که از نظام و مردم فاصله بگیرند. دو سه سال پیش، باز هم ایشان راه را برای آنان باز کردند و گفتند که حالا که اشتباه کرده اند، بیایند عذرخواهی کنند، در جمع های خصوصی اعتراف کرده اند که تقلبی صورت نگرفته است، در این صورت بیایند به مردم بگویند که اشتباه کرده اند.
غائلۀ کوچکی نبود! چه تعداد افراد بی گناه، مجروح شدند و صدمه دیدند! چقدر مردم و کشور لطمه و خسارت دیدند! حالا در عوض، نه تنها عذرخواهی نمی کنند بلکه در ملاقات های خصوصی، همچنان اصرار بر خطا دارند و می گویند موضع ما حق بوده و باز هم این کار را انجام می دهیم. مسلم است که این کار، جای عفو ندارد، چون هیچکدام از موارد و مصادیق عفو را که پیشتر بیان شد را ندارند.